ترجمه فارسی:
در لبهی مرگ، در مسیری تاریک قدم میزد، اما در جستجوی نور بود.
او نورهایی را که بر کوهها منعکس میشدند تفسیر میکرد تا گامی اشتباه برندارد، تا از مرگ بگریزد. █
شب بر جادهی مرکزی سایه افکنده بود، تاریکی همچون پردهای مسیر پر پیچ و خم را که از میان کوهها میگذشت، پوشانده بود. او بیهدف گام برنمیداشت، مسیرش آزادی بود، اما این سفر تازه آغاز شده بود.
بدنش از سرما بیحس شده بود و روزها بود که چیزی نخورده بود. تنها همدمش سایهی کشیدهای بود که در نور چراغهای کامیونهایی که غرشکنان از کنارش عبور میکردند، امتداد مییافت. کامیونهایی که بیوقفه میراندند، بیآنکه حضور او برایشان اهمیتی داشته باشد. هر قدم، چالشی بود، هر پیچ، دامی تازه که باید از آن جان سالم به در میبرد.
هفت شب و بامداد، مجبور بود بر روی خط زرد باریکی که جادهای دوطرفه را از هم جدا میکرد، پیش برود، در حالی که کامیونها، اتوبوسها و تریلرهای غولپیکر تنها چند سانتیمتر با بدنش فاصله داشتند. در دل تاریکی، غرش کرکنندهی موتورهای عظیم او را در بر میگرفت، و چراغهای کامیونهایی که از پشت سر میآمدند، نور خود را بر کوهی که در برابر چشمانش بود، میتاباندند. در همان لحظه، کامیونهای دیگری از روبهرو نزدیک میشدند، و او مجبور بود در کسری از ثانیه تصمیم بگیرد که قدمهایش را تندتر کند یا در این مسیر خطرناک ثابتقدم بماند؛ مسیری که در آن هر حرکت میتوانست تفاوتی میان زندگی و مرگ باشد.
گرسنگی چونان هیولایی از درون او را میبلعید، اما سرما نیز بیرحم بود. در کوهستان، شبها همچون پنجههایی نامرئی تا مغز استخوان را میسوزاندند و باد سرد همچون نفسی یخزده وجودش را در بر میگرفت، گویی در تلاش بود آخرین جرقهی زندگیاش را خاموش کند. هرجا که میتوانست پناه میگرفت، گاهی زیر پلی، گاهی در گوشهای که بتن بتواند کمی سرپناه دهد، اما باران رحم نمیکرد. آب از لابهلای لباسهای پارهاش نفوذ میکرد و به پوستش میچسبید، حرارت اندکش را میربود.
کامیونها بیوقفه در مسیر خود پیش میرفتند، و او، با امیدی لجوجانه که شاید کسی دلش به رحم بیاید، دستش را بالا میآورد، درخواست کمک میکرد. اما رانندگان یا بیتفاوت میگذشتند، یا نگاهی پر از تحقیر به او میانداختند، گویی او تنها سایهای بیش نبود. گاهی، انسانی مهربان توقف میکرد و او را برای مسافتی کوتاه سوار میکرد، اما چنین لحظاتی اندک بودند. اکثر مردم او را نادیده میگرفتند، انگار که او صرفاً مانعی در جاده بود، موجودی که ارزش کمک کردن نداشت.
در یکی از همان شبهای بیپایان، ناامیدی او را وادار کرد که در میان زبالههای مسافران به دنبال تکهای غذا بگردد. او از اعتراف به این حقیقت شرم نداشت: با کبوترها بر سر لقمهای نان خشک رقابت میکرد، پیش از آنکه آنها بتوانند آخرین خردههای نان را ببلعند، او دست دراز میکرد. نبردی نابرابر بود، اما او فردی متفاوت بود، چرا که حاضر نبود زانو بزند و برای هیچ بتی دعا کند، و یا هیچ انسانی را به عنوان “تنها سرور و نجاتدهنده” بپذیرد. او مایل نبود که به خواستههای شخصیتهای شومی که قبلاً به دلیل اختلافات مذهبی او را سه بار ربوده بودند، تن دهد. همانهایی که با افتراهای خود، او را به این جادهی زرد کشانده بودند.
گاهگاهی، مردی نیکوکار تکه نانی یا جرعهای نوشیدنی به او میداد، هدیهای کوچک، اما آرامشی در دل رنجهای بیپایانش.
اما بیتفاوتی قانون این دنیا بود. وقتی درخواست کمک میکرد، بسیاری روی برمیگرداندند، گویی ترس داشتند که مبادا فلاکت او به آنها سرایت کند. گاهی یک “نه”ی ساده، امید را در دم خاموش میکرد، اما برخی دیگر، با نگاهی سرد یا کلماتی سنگین، او را بیش از پیش به تاریکی میراندند. او نمیتوانست درک کند که چگونه مردم میتوانند کسی را که حتی قادر به ایستادن نیست، نادیده بگیرند. چگونه میتوانستند شاهد سقوط انسانی باشند، بیآنکه ذرهای دلسوزی نشان دهند؟
با این حال، او ادامه داد. نه از سر قدرت، بلکه از سر اجبار. او همچنان در جاده قدم میزد، کیلومترها آسفالت را پشت سر میگذاشت، شبهایی بیخوابی، روزهایی بیغذا. مصیبتها یکی پس از دیگری بر او فرود میآمدند، اما او تسلیم نشد. چرا که در اعماق وجودش، حتی در دل سیاهترین ناامیدیها، هنوز جرقهای از بقا زنده بود، جرقهای که با آرزوی آزادی و عدالت زبانه میکشید.


«شیطان، خداوند از اعمال تو راضی نیست، زیرا تو به دنبال هوادارانی میگردی تا چهره تو را بت بدانند، اما خداوند از اعمال من خشنود است، زیرا من به دنبال این هستم که دوستانم به یکدیگر کمک کنند، با یکدیگر به همین دلیل است که شما در جایی که هستید، و من همان جایی هستم که هستم. به همین دلیل است که شما آنجا هستید. اما من اینجا هستم. ».

بلیط شیطان برای باربیکیو (زبان ویدیویی: انگلیسی) https://youtu.be/BSLQQ1wFSzI
این مرد دشمن شیطان است، اما کسی که به او تهمت می زند دوست شیطان است. (زبان ویدیویی: اسپانیایی) https://youtu.be/KEs7X8UURAg

1 Педэрастыя ў Каталіцкім Касцёле і яго галінах мае тлумачэнне. , Belarusian , https://antibestia.com/2025/01/30/%d0%bf%d0%b5%d0%b4%d1%8d%d1%80%d0%b0%d1%81%d1%82%d1%8b%d1%8f-%d1%9e-%d0%ba%d0%b0%d1%82%d0%b0%d0%bb%d1%96%d1%86%d0%ba%d1%96%d0%bc-%d0%ba%d0%b0%d1%81%d1%86%d1%91%d0%bb%d0%b5-%d1%96-%d1%8f%d0%b3%d0%be/ 2 Isusa nije izdao Juda. Velika prijevara Rima. https://bestiadn.com/2024/11/04/isusa-nije-izdao-juda-velika-prijevara-rima/ 3 Si eres justo, entonces Dios te elige para juzgar, pero podrás hacerlo bien cuando conozcas la verdad sobre su mensaje, escúchame con atencion. https://gabriels.work/2024/07/30/si-eres-justo-entonces-dios-te-elige-para-juzgar-pero-podras-hacerlo-bien-cuando-conozcas-la-verdad-sobre-su-mensaje-escuchame-con-atencion/ 4 ¿Dónde demonios he reencarnado?, ¿De dónde demonios salieron esos sacerdotes?, ¿Babilonia sigue en pie?. La reencarnación https://haciendojoda.blogspot.com/2023/08/donde-demonios-he-reencarnado-de-donde.html 5 Apocalisse 14 https://ellameencontrara.com/2025/09/25/como-reconocer-la-mentira-y-refutarla-cuando-se-presenta-como-verdad-ideas-de-un-dialogo-con-chatgpt/ src=”https://naodanxxii.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/03/idi24-the-angel-of-death-and-slander-d981d8b1d8b4d8aad987-d985d8b1daaf-d988-d8aad987d985d8aa.jpg” />
“امپراتوری روم، بحیرا، محمد، عیسی و آزار یهودیت. پیام معرفی: ببینید آنهایی که با وجود شکنجه شدن توسط شاه آنتیوخوس چهارم اپیفانس، پادشاه زئوس پرست، از خوردن گوشت خوک خودداری کردند، به چه اعتقاد داشتند. ببینید چگونه الازار سالخورده به همراه هفت برادر و مادرشان به دلیل امتناع از خوردن گوشت خوک توسط آنتیوخوس پادشاه یونان به قتل رسیدند. آیا خدا به اندازه کافی ظالم بود که قانونی را که خودش وضع کرده بود که به موجب آن آن یهودیان وفادار جان خود را با ایمان تقدیم می کردند تا از طریق آن قربانی زندگی ابدی را دریافت کنند، لغو کرد؟ خدا ظالم نیست، اگر خدا ظالم بود خدا بهترین نبود. خدا دوست بدکاران نیست، اگر خدا دوست بدکاران بود خدا ظالم بود و بخشی از مشکل بود نه حلال. کسانی که آن شریعت را لغو کردند، نه عیسی بودند و نه شاگردان او. آنها رومی هایی بودند که خدایان یکسانی با یونانیان داشتند: مشتری (زئوس) کوپید (اروس)، مینروا (آتنا)، نپتون (پوزیدون)، رومی ها و یونانی ها هر دو از گوشت خوک و غذاهای دریایی لذت می بردند، اما یهودیان وفادار این غذاها را رد می کردند. 2 مکابیان 7:1 هفت برادر و مادرشان دستگیر شدند. پادشاه می خواست با ضرب و شتم تازیانه و گاو آنها را مجبور به خوردن گوشت خوک کند که قانوناً آن را ممنوع کرده بود. 2 یکی از آنها به نیابت از همه برادران صحبت کرد و گفت: «چه میخواهید با سؤال کردن از ما بدانید؟ ما به جای زیر پا گذاشتن قوانین اجدادمان حاضریم بمیریم.» ۸ او به زبان مادری خود پاسخ داد: «گوشت خوک نخواهم خورد!» پس او نیز مورد عذاب قرار گرفت. 9اما در حالی که نفسهای آخر خود را می کشید گفت: تو ای جنایتکار، زندگی کنونی ما را بگیر. اما خدا ما را که برای قوانین او مردیم را به زندگی ابدی زنده خواهد کرد. پیام: تولد و مرگ وحش چهارم. اتحاد یونان و روم توسط همین خدایان. امپراتوری سلوکیان از ایمان به انجیل دجال برحذر باشید (مژده برای ناصالحان، هر چند نادرست) اگر می خواهید خود را از فریب دشمن عدالت نجات دهید، این را در نظر بگیرید: برای رد انجیل دروغین روم، بپذیرید که اگر عیسی عادل بود، پس دشمنان خود را دوست نداشت، و اگر منافق نبود، محبت دشمنان را موعظه نکرد، زیرا آنچه را که انجام نداده بود، موعظه نکرد: امثال 29:27 عادل از ناعادل متنفر است، و عادل از عادل متنفر است. این بخشی از انجیل است که توسط رومیان برای کتاب مقدس جعل شده است: اول پطرس 3:18 زیرا مسیح یک بار برای گناهان مرد، فقط برای ظالمان، تا ما را به خدا برساند. حالا به این نگاه کنید که این تهمت را رد می کند: مزمور 118:20 این است دروازه خداوند. صالحان در آنجا وارد خواهند شد. 21 من از تو سپاسگزار خواهم بود زیرا مرا شنیدی و نجاتم دادی. ۲۲ سنگی که سازندگان آن را رد کردند به سنگ بنا تبدیل شده است. عیسی در تمثیلی که مرگ و بازگشت او را پیش بینی می کند، دشمنان خود را نفرین می کند: لوقا 20:14 اما چون اجاره داران تاکستان آن را دیدند، در میان خود استدلال کردند و گفتند: این وارث است. بیایید او را بکشیم تا میراث از آن ما شود. 15 پس او را از تاکستان بیرون کردند و کشتند. پس صاحب تاکستان با آنها چه خواهد کرد؟ 16او خواهد آمد و این اجاره نشینان را هلاک خواهد کرد و تاکستان را به دیگران خواهد داد. وقتی این را شنیدند، گفتند: «مسلماً نه!» 17امّا عیسی به آنها نگریست و گفت: «پس این چیست که نوشته شده است که سنگی که سازندگان آن را رد کردند، سنگ بنا شده است؟» او از این سنگ، سنگ کابوس پادشاه بابل گفت: دانیال 2:31 ای پادشاه، چون تماشا میکردی، اینک تمثالی بزرگ در برابر تو ایستاده بود، تمثالی بسیار بزرگ که جلال آن بسیار عالی بود. ظاهرش وحشتناک بود 32 سر تمثال طلای مرغوب، سینهها و بازوهایش از نقره، شکم و رانهایش از برنز، 33 ساقهای آن از آهن، و پاهای آن بخشی از آهن و قسمتی از گل بود. 34همانطور که شما تماشا میکردید، سنگی بدون دست بریده شد، و او مجسمه را بر پاهای آن از آهن و گل کوبید و آنها را تکه تکه کرد. 35 آنگاه آهن و گل و برنز و نقره و طلا تکه تکه شد و مانند کاه خرمنهای تابستانی شد. باد آنها را با خود برد و اثری از آنها باقی نگذاشت. اما سنگی که به تصویر برخورد کرد تبدیل به یک کوه بزرگ شد و تمام زمین را پر کرد. جانور چهارم اتحاد رهبران همه ادیان دروغین است که با تقلب محکوم شده رومی دوست هستند. مسیحیت و اسلام بر جهان تسلط دارند، اکثر دولت ها یا به قرآن یا انجیل سوگند یاد می کنند، به همین دلیل ساده، حتی اگر دولت ها آن را انکار کنند، آنها حکومت های مذهبی هستند که در پشت آن کتاب هایی که به آن سوگند یاد کرده اند، تسلیم مقامات مذهبی می شوند. در اینجا من تأثیر روم بر جزمات این ادیان را به شما نشان خواهم داد و این که چقدر با جزمات مذهبی که روم مورد آزار و اذیت قرار داشت فاصله دارد. علاوه بر این، آنچه من به شما نشان خواهم داد بخشی از دینی نیست که امروزه به نام یهودیت شناخته می شود. و اگر برادری رهبران یهودیت، مسیحیت و اسلام را به اینها اضافه کنیم، عناصر کافی برای اشاره به روم به عنوان خالق جزمات این ادیان وجود دارد و اینکه آخرین دین ذکر شده با یهودیت مورد آزار و اذیت روم یکسان نیست. بله، من می گویم که روم مسیحیت را آفرید و یهودیتی متفاوت از یهودیت فعلی را مورد آزار و اذیت قرار داد، رهبران وفادار یهودیت مشروع هرگز با انتشار دهندگان آموزه های بت پرستانه آغوش برادرانه نخواهند پذیرفت. بدیهی است که من مسیحی نیستم، پس چرا برای حمایت از آنچه می گویم، قطعاتی از کتاب مقدس نقل می کنم؟ از آنجا که همه چیز در کتاب مقدس منحصراً به مسیحیت تعلق ندارد، بخشی از محتوای آن محتوای دین راه عدالت است که توسط امپراتوری روم به دلیل مخالفت با ایده آل روم برای ساختن «همه راه ها به روم منتهی می شود (یعنی این راه ها به نفع امپراتوری ها منتهی می شود) مورد آزار و اذیت امپراتوری روم قرار گرفت، به همین دلیل است که من برای حمایت از گفته های خود، چند قسمت از کتاب مقدس را برمی دارم. دانیال 2:40 و پادشاهی چهارم مانند آهن قوی خواهد بود. و همانطور که آهن همه چیز را می شکند و می شکند، پس همه چیز را می شکند و خرد می کند. 41 و آنچه از پاها و انگشتان پا دیدی، بخشی از گل سفالگری و بخشی از آهن، پادشاهی تقسیم خواهد شد. و در آن مقداری از استحکام آهن خواهد بود، چنانکه دیدی آهن با گل مخلوط شده است. 42 و چون انگشتان پاها قسمتی از آهن و قسمتی از گل بود، پادشاهی قسمتی محکم و قسمتی شکسته خواهد شد. 43 همانطور که دیدی آهن با گل مخلوط شده است، آنها با اتحادهای انسانی مخلوط خواهند شد. اما آنها نباید به یکدیگر بچسبند، حتی همانطور که آهن با گل مخلوط نشده است. 44 و در ایام این پادشاهان، خدای آسمان پادشاهی را برپا خواهد کرد که هرگز نابود نخواهد شد، و این پادشاهی به قوم دیگری واگذار نخواهد شد. تکه تکه خواهد شد و همه این پادشاهی ها را نابود خواهد کرد، اما تا ابد باقی خواهد ماند. پادشاهی چهارم، پادشاهی ادیان دروغین است. به همین دلیل است که پاپ ها در واتیکان توسط مقامات کشورهایی مانند ایالات متحده تجلیل می شوند. کشور پیشرو در جهان ایالات متحده نیست، پرچم ایالات متحده نیست که در میادین اصلی پایتخت های کشورهای مختلف آمریکای لاتین به اهتزاز در می آید، پرچم واتیکان است که در اهتزاز است. پاپ ها با رهبران دیگر ادیان مسلط ملاقات می کنند، چیزی که نمی توان بین پیامبران و پیامبران دروغین تصور کرد. اما بین پیامبران دروغین چنین اتحادهایی امکان پذیر است. سنگ بنای عدالت است. رومی ها نه تنها این واقعیت را نادیده گرفتند که او فقط یک مرد بود، بلکه این واقعیت را نیز نادیده گرفتند که او شایسته ازدواج با یک زن بود: اول قرنتیان 11:7 زن جلال مرد است. آنها به عیسی موعظه می شدند که برای خود همسری نمی جوید، گویی مانند کاهنان رومی است که تجرد را دوست داشتند و تصویر مشتری (زئوس) را می پرستیدند. در واقع تصویر زئوس را تصویر عیسی می نامند. رومیان نه تنها جزئیات شخصیت عیسی، بلکه جزئیات ایمان و اهداف شخصی و جمعی او را نیز جعل کردند. حتی در برخی از متون منسوب به موسی و پیامبران نیز تقلب و کتمان اطلاعات در کتاب مقدس دیده می شود. اعتماد به اینکه رومیان صادقانه پیامهای موسی و پیامبران قبل از عیسی را موعظه میکردند و تنها برای انکار آن با برخی دروغهای رومی در عهد جدید کتاب مقدس، اشتباه بود، زیرا رد کردن آن بسیار آسان است. در عهد عتیق نیز تناقضاتی وجود دارد که نمونه هایی را ذکر می کنم: ختنه به عنوان یک مناسک مذهبی شبیه به خود تازی زدن به عنوان یک مراسم مذهبی است. من نمیتوانم آنچه را که خداوند از جانب خودش گفته است بپذیرم: پوست خود را به عنوان بخشی از یک مراسم مذهبی بریدگی ایجاد نکنید. و از طرف دیگر دستور ختنه را داد که شامل بریدگی در پوست برای برداشتن پوست ختنه گاه است. لاویان 19:28 هیچ گونه بریدگی روی سر خود ایجاد نکنند، لبه های ریش خود را نتراشند، و در گوشت خود هیچ قلمه ای ایجاد نکنند. در تضاد با پیدایش 17:11 آنها باید گوشت پوست ختنه گاه خود را ختنه کنند. این نشانه عهد بین ما خواهد بود. مشاهده کنید که پیامبران دروغین چگونه خود تازیانه می زدند، اعمالی که هم در کاتولیک و هم در اسلام می توانیم پیدا کنیم. اول پادشاهان 18:25 سپس ایلیا به انبیای بعل گفت: برای خود یک گاو انتخاب کنید… 27 ظهر، ایلیا آنها را مسخره کرد. 28 با صدای بلند فریاد زدند و طبق عادت خود با چاقو و نیزه بریدند تا خون بر آنها جاری شد. 29 و چون ظهر گذشت، تا زمان قربانی فریاد زدند، اما صدایی شنیده نشد، کسی جواب نداد و کسی گوش نداد. بستن سر تا چند دهه پیش برای همه کشیشهای کاتولیک رایج بود، اما پرستش بتهایی با اشکال مختلف، مواد مختلف و نامهای مختلف هنوز رایج است. فرقی نمیکند که بتهای خود را چه نامی گذاشتهاند، آنها همچنان بت هستند: لاویان 26: 1 میگوید: «برای خود بتها یا مجسمههای حکاکی شده نسازی، و هیچ بنای مقدسی برپا نکن، و در زمین خود سنگهای رنگآمیزی برای پرستش آنها برپا نکن، زیرا من یهوه خدای تو هستم.» عشق خدا. حزقیال 33 نشان می دهد که خدا شریران را دوست دارد: حزقیال 33:11 خداوند یهوه میگوید: «من زنده هستم، از مرگ شریر لذت نمیبرم، بلکه شریر از راه خود برگشته و زنده میماند. برگرد، از راه های پلید خود برگرد. ای خاندان اسرائیل چرا خواهید مرد؟ اما مزمور 5 نشان می دهد که خدا از شریر متنفر است: مزامیر 5:4 زیرا تو خدایی نیستی که از شرارت خشنود می شوی. هیچ شخص شروری در نزدیکی شما ساکن نخواهد شد. 5 احمقها در مقابل چشمان شما نمی ایستند. شما از همه گناهکاران بیزارید. 6 دروغگویان را هلاک خواهی کرد. خداوند از مرد خونخوار و فریبکار متنفر خواهد بود. مجازات اعدام برای قاتلان: در پیدایش 4:15، خدا با محافظت از قاتل، با چشم در برابر چشم و زندگی در برابر یک زندگی مخالف است. قابیل. پیدایش 4:15 اما خداوند به قابیل گفت: “”هر که تو را بکشد هفت برابر مجازات خواهد شد.”” سپس خداوند علامتی بر قابیل گذاشت تا کسی که او را پیدا کند او را نکشد. اما در اعداد 35:33 خداوند برای قاتلی مانند قابیل حکم اعدام صادر می کند: اعداد 35:33 زمینی را که در آن هستید نجس نکنید، زیرا خون زمین را نجس میکند و با خونی که بر آن ریخته میشود هیچ تسکینی برای زمین نمیتوان کرد، مگر با خون کسی که آن را ریخت. همچنین اشتباه است اگر اعتماد کنیم که پیامهای انجیلهای به اصطلاح «آخرین» واقعاً «انجیلهای ممنوع شده توسط روم» هستند. بهترین دلیل این است که همان تعصبات نادرست هم در کتاب مقدس و هم در این اناجیل آخرالزمان یافت می شود، برای مثال: به عنوان توهین به یهودیانی که به دلیل احترام به قانونی که آنها را از خوردن گوشت خوک منع می کرد، کشته شدند. در عهد جدید دروغین، مصرف گوشت خوک مجاز است (متی 15:11، اول تیموتائوس 4:2-6): متی 15:11 میگوید: «آنچه که به دهان میرود انسان را نجس نمیکند، بلکه آنچه از دهان بیرون میآید انسان را نجس میکند.» شما همان پیام را در یکی از اناجیل که در کتاب مقدس نیست خواهید یافت: انجیل توماس 14: هنگامی که وارد هر کشوری می شوید و در حومه آن سفر می کنید، اگر مورد استقبال قرار گرفتید، هر چه به شما پیشنهاد می شود بخورید. آنچه به دهانت می رود تو را نجس نمی کند، اما آنچه از دهانت بیرون می آید تو را نجس می کند. این آیات کتاب مقدس نیز همان چیزی است که متی 15:11 نشان می دهد. رومیان 14:14 من می دانم و در خداوند عیسی متقاعد شده ام که هیچ چیز به خودی خود نجس نیست. اما برای کسی که چیزی را نجس میداند، برای او نجس است. تیطس 1: 15 برای پاکان همه چیز پاک است، اما برای آنها که نجس و بی ایمان هستند هیچ چیز پاک نیست. اما هم ذهن و هم وجدان آنها آلوده است. همه چیز وحشتناک است زیرا روم با حیله گری یک مار عمل کرد، فریب در مکاشفه های واقعی مانند هشدار علیه تجرد گنجانده شده است: اول تیموتائوس 4: 2 به دلیل ریاکاری دروغگویان که وجدان خود را با آهن سوزان داغ کرده اند، 3 ازدواج را منع می کنند و مردم را به پرهیز از غذاهایی که خدا آفریده است برای کسانی که ایمان دارند و حقیقت را می شناسند با شکرگزاری آفریده است. 4زیرا هر چیزی که خدا آفریده نیکو است و هیچ چیز را رد نمیشود اگر با شکرگزاری پذیرفته شود، 5 زیرا با کلام خدا و دعا تقدیس میشود. ببینید آنهایی که با وجود شکنجه شدن توسط شاه آنتیوخوس چهارم اپیفانس، پادشاه زئوس پرست، از خوردن گوشت خوک خودداری کردند، به چه اعتقاد داشتند. ببینید چگونه الازار سالخورده به همراه هفت برادر و مادرشان به دلیل امتناع از خوردن گوشت خوک توسط آنتیوخوس پادشاه یونان به قتل رسیدند. آیا خدا به اندازه کافی ظالم بود که قانونی را که خودش وضع کرده بود که به موجب آن آن یهودیان وفادار جان خود را با ایمان تقدیم می کردند تا از طریق آن قربانی زندگی ابدی را دریافت کنند، لغو کرد؟ کسانی که آن شریعت را لغو کردند، نه عیسی بودند و نه شاگردان او. آنها رومی هایی بودند که خدایان یکسانی با یونانیان داشتند: مشتری (زئوس) کوپید (اروس)، مینروا (آتنا)، نپتون (پوزیدون)، رومی ها و یونانی ها هر دو از گوشت خوک و غذاهای دریایی لذت می بردند، اما یهودیان وفادار این غذاها را رد می کردند.
The birth and death of the fourth beast. The Greco-Roman alliance by the same gods. The Seleucid Empire. The Roman Empire, Bahira, Muhammad, Jesus and persecuted Judaism: Religion and the Romans. Extended version, #Deathpenalty» │ English │ #HLCUII
El nacimiento y la muerte de cuarta bestia. La alianza greco-romana por los mismos dioses. (Versión extendida)https://youtu.be/Rh2itE96Oeg https://naodanxxii.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/03/idi24-the-plot.pdf .” “چه کسی مسئول شرارت است، “”شیطان”” یا فردی که شرارت میکند؟ فریب توجیهات احمقانه را نخورید، زیرا “”شیطانی”” که برای اعمال شرورانه خود سرزنش میکنند، در واقع خودشان هستند. بهانهی معمول افراد مذهبی فاسد: «من اینگونه نیستم، زیرا این شرارت را من انجام نمیدهم، بلکه شیطانی که مرا تسخیر کرده این کار را میکند.» رومیان با رفتار «شیطانی» خود محتوایی ناعادلانه ایجاد کردند و آن را به عنوان قوانین موسی جا زدند تا محتوای عادلانه را بدنام کنند. کتاب مقدس تنها حاوی حقایق نیست، بلکه شامل دروغها نیز هست. شیطان موجودی از گوشت و خون است زیرا به معنای «تهمتزننده» است. رومیان با نسبت دادن پیام افسسیان ۶:۱۲ به پولس، به او تهمت زدند. مبارزه در برابر گوشت و خون است. در اعداد ۳۵:۳۳ مجازات اعدام علیه گوشت و خون ذکر شده است و فرشتگانی که خدا به سدوم فرستاد، گوشت و خون را نابود کردند، نه «قدرتهای شرور در جایگاههای آسمانی». متی ۲۳:۱۵ میگوید که فریسیان پیروان خود را حتی فاسدتر از خودشان میکنند، که نشان میدهد فرد میتواند تحت تأثیر عوامل خارجی ناعادل شود. از سوی دیگر، دانیال ۱۲:۱۰ میگوید که ناعادلها همچنان ناعادلانه رفتار خواهند کرد، زیرا این طبیعت آنهاست، و فقط عادلها راه عدالت را درک خواهند کرد. تناقض بین این دو پیام نشان میدهد که برخی بخشهای کتاب مقدس با یکدیگر در تضاد هستند و این مسئله صحت مطلق آن را زیر سؤال میبرد. https://naodanxxii.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/03/idi24-the-plot.pdf .” “دینی که من از آن دفاع می کنم عدالت نام دارد. https://144k.xyz/wp-content/uploads/2025/03/idi24-d8a7d988-d985d8b1d8a7-d9bedb8cd8afd8a7-d8aed988d8a7d987d8af-daa9d8b1d8afd88c-d8b2d986-d8a8d8a7daa9d8b1d987-d8a8d987-d985d986-d8a7db8cd985d8a7d986-d8aed988d8a7d987d8af-d8a2d988d8b1.docx او مرا پیدا خواهد کرد، زن باکره به من ایمان خواهد آورد。 ( https://ellameencontrara.com – https://lavirgenmecreera.com – https://shewillfind.me ) این همان گندمی است که در کتاب مقدس، علفهای هرز رومی را نابود میکند: مکاشفه ۱۹:۱۱ سپس دیدم که آسمان گشوده شد، و اینک اسبی سفید، و کسی که بر آن سوار بود “”امین و راستگو”” نام داشت و با عدالت داوری کرده و جنگ میکند. مکاشفه ۱۹:۱۹ و دیدم که آن وحش و پادشاهان زمین و لشکرهایشان گرد هم آمدهاند تا با کسی که بر اسب نشسته و لشکر او بجنگند. مزمور ۲:۲-۴ “”پادشاهان زمین به پا خاستند، و فرمانروایان متحد شدند علیه خداوند و مسیح او، که گفتند: “”بندهایشان را بگسلیم و طنابهایشان را از خود بیندازیم.”” او که در آسمانها نشسته است، خواهد خندید؛ خداوند آنها را مسخره خواهد کرد.”” حال، کمی منطق ساده: اگر سوارکار برای عدالت میجنگد، اما وحش و پادشاهان زمین علیه او میجنگند، پس وحش و پادشاهان زمین ضد عدالت هستند. بنابراین، آنها نماد فریب دینهای دروغینی هستند که با آنها حکومت میکنند. فاحشه بزرگ بابل، یعنی کلیسای دروغینی که توسط روم ساخته شده است، خود را “”همسر مسیح مسحشده خداوند”” نامیده است. اما پیامبران دروغین این سازمان که بتها را میفروشند و کلمات چاپلوسانه پخش میکنند، اهداف مسیح خداوند و مقدسین واقعی را به اشتراک نمیگذارند، زیرا رهبران فاسد راه بتپرستی، تجرد یا قانونیسازی ازدواجهای ناپاک در ازای پول را برگزیدهاند. مقر مذهبی آنها پر از بتها است، از جمله کتابهای مقدس دروغین که در برابر آنها تعظیم میکنند: اشعیا ۲:۸-۱۱ ۸ سرزمین آنها پر از بتها است، و آنها در برابر کار دستان خود و آنچه انگشتانشان ساخته است، تعظیم میکنند. ۹ پس انسان تحقیر خواهد شد، و مردم پست خواهند شد؛ پس آنها را عفو نکن! ۱۰ به صخرهها برو، خود را در خاک پنهان کن، از حضور باشکوه خداوند و از جلال عظمت او بترس. ۱۱ غرور چشمان انسان فرو خواهد نشست، و تکبر مردان سرکوب خواهد شد؛ و فقط خداوند در آن روز سرافراز خواهد شد. امثال ۱۹:۱۴ خانه و ثروت از پدران به ارث میرسد، اما یک زن خردمند از جانب خداوند است. لاویان ۲۱:۱۴ کاهن خداوند نباید با بیوه، زن طلاقگرفته، زن ناپاک، یا زنی بدکاره ازدواج کند؛ او باید یک باکره از قوم خود را به همسری بگیرد. مکاشفه ۱:۶ و ما را پادشاهان و کاهنان برای خدای خود گردانید؛ جلال و قدرت تا ابد از آن او باد. اول قرنتیان ۱۱:۷ زن، جلال مرد است. در مکاشفه این که وحش و پادشاهان زمین با سوار اسب سفید و لشکر او جنگ می کنند به چه معناست؟ معنی روشن است، رهبران جهان دست در دست پیامبران دروغین هستند که به دلایل روشنی از جمله مسیحیت، اسلام و غیره، اشاعه دهندگان ادیان دروغین حاکم در میان پادشاهی های زمین هستند. همانطور که پیداست، فریب بخشی از کتب مقدس دروغینی است که این همدستان با برچسب «کتاب مجاز ادیان» از آن دفاع میکنند، اما تنها دینی که از آن دفاع میکنم عدالت است، از حق نیکان در فریب نیرنگهای دینی دفاع میکنم. مکاشفه 19:19 آنگاه وحش و پادشاهان زمین و لشکرهایشان را دیدم که دور هم جمع شده بودند تا با سوار بر اسب و لشکر او جنگ کنند.
Un duro golpe de realidad es a «Babilonia» la «resurrección» de los justos, que es a su vez la reencarnación de Israel en el tercer milenio: La verdad no destruye a todos, la verdad no duele a todos, la verdad no incomoda a todos: Israel, la verdad, nada más que la verdad, la verdad que duele, la verdad que incomoda, verdades que duelen, verdades que atormentan, verdades que destruyen.این داستان من است: خوزه، جوانی که در تعالیم کاتولیک پرورش یافته بود، مجموعهای از وقایع را تجربه کرد که با روابط پیچیده و دستکاریها مشخص میشدند. در 19 سالگی با مونیکا، زنی مالک و حسود، رابطه برقرار کرد. اگرچه خوزه احساس می کرد که باید به این رابطه پایان دهد، اما تربیت مذهبی او باعث شد که سعی کند او را با عشق تغییر دهد. با این حال، حسادت مونیکا به ویژه نسبت به ساندرا، یکی از همکلاسی هایش که در حال پیشرفت بر روی خوزه بود، تشدید شد. ساندرا در سال 1995 با تماس های تلفنی ناشناس شروع به آزار و اذیت او کرد که در آن او با صفحه کلید صدا می کرد و تلفن را قطع کرد.
در یکی از آن مواقع، پس از اینکه خوزه در آخرین تماس با عصبانیت پرسید: “”تو کی هستی؟”” او در یکی از آن موقعیتها، فاش کرد که او همان کسی است که تماس میگیرد. در آن زمان، مونیکا که به ساندرا وسواس داشت، خوزه را تهدید کرد که به ساندرا آسیب میرساند و این باعث شد خوزه از ساندرا محافظت کند و رابطهاش با مونیکا را علیرغم میلش به پایان دادن، ادامه دهد.
سرانجام در سال 1996 خوزه از مونیکا جدا شد و تصمیم گرفت به ساندرا نزدیک شود که در ابتدا به او علاقه نشان داده بود. وقتی ژوزه سعی کرد در مورد احساساتش با او صحبت کند، ساندرا به او اجازه توضیح نداد، با کلمات توهین آمیز با او رفتار کرد و او دلیل را متوجه نشد. خوزه تصمیم گرفت از خود فاصله بگیرد، اما در سال 1997 او معتقد بود که فرصت دارد با ساندرا صحبت کند، به این امید که او تغییر نگرش خود را توضیح دهد و بتواند احساساتی را که ساندرا سکوت کرده بود به اشتراک بگذارد. در روز تولدش در ماه جولای، همانطور که یک سال پیش وقتی هنوز دوست بودند وعده داده بود، با او تماس گرفت—چیزی که در سال ۱۹۹۶ نمیتوانست انجام دهد زیرا با مونیکا بود. در آن زمان، او معتقد بود که وعدهها هرگز نباید شکسته شوند (متی ۵:۳۴-۳۷)، اما اکنون درک میکند که برخی وعدهها و سوگندها را میتوان بازنگری کرد اگر به اشتباه داده شده باشند یا اگر شخص دیگر شایستگی آن را نداشته باشد. هنگامی که تبریکش را تمام کرد و داشت تماس را قطع میکرد، ساندرا با ناامیدی التماس کرد: «صبر کن، صبر کن، میتوانیم همدیگر را ببینیم؟» این باعث شد او فکر کند که شاید ساندرا نظرش را تغییر داده و بالاخره دلیل تغییر رفتارش را توضیح خواهد داد، و این فرصت را به او میدهد که احساساتی را که تا آن لحظه در دل نگه داشته بود، بیان کند. با این حال، ساندرا هرگز به او پاسخهای روشنی نداد و با نگرشهای طفرهآمیز و معکوسکننده، فتنه را حفظ کرد.
در مواجهه با این نگرش، خوزه تصمیم گرفت دیگر به دنبال او نباشد. از آن زمان بود که مزاحمت های تلفنی مداوم شروع شد. تماس ها از همان الگوی سال 1995 پیروی کردند و این بار به خانه مادربزرگ پدری او، جایی که خوزه زندگی می کرد، هدایت شد. او متقاعد شده بود که این ساندرا است، زیرا خوزه اخیرا شماره خود را به ساندرا داده بود. این تماس ها مستمر، صبح، بعدازظهر، شب و صبح زود بود و ماه ها ادامه داشت. وقتی یکی از اعضای خانواده پاسخ داد، تلفن را قطع نکردند، اما وقتی خوزه پاسخ داد، صدای کلیک کلیدها قبل از قطع کردن شنیده میشد.
خوزه از عمه خود، صاحب خط تلفن، خواست تا ثبت تماس های دریافتی از شرکت تلفن را درخواست کند. او قصد داشت از این اطلاعات به عنوان مدرکی برای تماس با خانواده ساندرا استفاده کند و نگرانی خود را در مورد آنچه که او با این رفتار تلاش می کرد به دست آورد، ابراز کند. با این حال، عمه او بحث او را کم اهمیت جلوه داد و از کمک خودداری کرد. عجیب این بود که هیچ کس در خانه، نه عمه و نه مادربزرگ پدریاش، از این واقعیت که این تماسها نیز در صبح زود رخ داده بود، خشمگین نبودند و آنها به خود زحمت ندادند که چگونه جلوی آنها را بگیرند یا شخص مسئول را شناسایی کنند.
این ماجرا ظاهری عجیب داشت، گویی شکنجهای سازمانیافته بود. حتی زمانی که خوسه از عمهاش خواست شبها کابل تلفن را جدا کند تا بتواند بخوابد، او امتناع کرد و استدلال کرد که یکی از پسرانش که در ایتالیا زندگی میکند، ممکن است هر لحظه تماس بگیرد (با توجه به تفاوت زمانی شش ساعته بین دو کشور). چیزی که این وضعیت را حتی عجیبتر میکرد، وسواس مونیکا نسبت به ساندرا بود، در حالی که آنها حتی یکدیگر را نمیشناختند. مونیکا در موسسهای که خوسه و ساندرا ثبت نام کرده بودند، تحصیل نمیکرد، اما از زمانی که پوشهای حاوی یک پروژه گروهی از خوسه را برداشت، شروع به حسادت به ساندرا کرد. در آن پوشه نام دو زن، از جمله ساندرا، نوشته شده بود، اما به دلایلی نامعلوم، مونیکا فقط روی نام ساندرا تمرکز کرد.
The day I almost committed suicide on the Villena Bridge (Miraflores, Lima) because of religious persecution and the side effects of the drugs I was forced to consume: Year 2001, age: 26 years.
Los arcontes dijeron: «Sois para siempre nuestros esclavos, porque todos los caminos conducen a Roma».اگرچه خوزه در ابتدا تماس های تلفنی ساندرا را نادیده می گرفت، اما به مرور زمان او را تسلیم کرد و دوباره با ساندرا تماس گرفت، تحت تأثیر آموزه های کتاب مقدس که توصیه می کرد برای کسانی که او را آزار می دادند دعا کند. با این حال، ساندرا او را از نظر عاطفی دستکاری کرد و به طور متناوب بین توهین و درخواست از او برای ادامه یافتن او استفاده کرد. پس از ماه ها از این چرخه، خوزه متوجه شد که همه اینها یک تله است. ساندرا به دروغ او را به آزار و اذیت جنسی متهم کرد و گویی این به اندازه کافی بد نبود، ساندرا چند تبهکار را فرستاد تا خوزه را کتک بزنند. آن سهشنبه، ژوزه هیچ چیزی نمیدانست. اما در همان لحظه، ساندرا از قبل کمینی را که برایش ترتیب داده بود، آماده کرده بود.
چند روز قبل، ژوزه این وضعیت را برای دوستش یوهان تعریف کرده بود. یوهان نیز رفتارهای ساندرا را عجیب دانسته و حتی فکر کرده بود که شاید این رفتارها به دلیل طلسمی باشد که مونیکا انجام داده است.
آن شب، ژوزه به محله قدیمیاش که در سال ۱۹۹۵ در آن زندگی میکرد، رفت و در آنجا با یوهان ملاقات کرد. در میان گفتوگو، یوهان به ژوزه پیشنهاد داد که ساندرا را کاملاً فراموش کند و با هم به یک کلوب شبانه بروند و دختران جدیدی را بشناسند.
“”شاید دختری را پیدا کنی که باعث شود او را فراموش کنی.””
ژوزه این ایده را پسندید و هر دو سوار اتوبوسی شدند که به مرکز لیما میرفت.
مسیر اتوبوس از مقابل مؤسسه IDAT میگذشت. ژوزه ناگهان چیزی را به یاد آورد.
“”آه، راست میگویی! من شنبهها اینجا کلاس دارم و هنوز شهریه را پرداخت نکردهام!””
او این شهریه را از پولی که پس از فروش رایانهاش به دست آورده بود و همچنین از کار کوتاهمدتی که در یک انبار انجام داده بود، پرداخت میکرد. اما در آنجا، کارگران را روزی ۱۶ ساعت کار میکشیدند، درحالیکه فقط ۱۲ ساعت را ثبت میکردند. بدتر از آن، اگر کسی قبل از یک هفته استعفا میداد، هیچ حقوقی به او پرداخت نمیشد. به همین دلیل ژوزه مجبور به ترک آن کار شد.
ژوزه به یوهان رو کرد و گفت:
“”من اینجا شنبهها کلاس دارم. حالا که اینجاییم، بگذار شهریه را پرداخت کنم و بعد به کلوب شبانه برویم.””
اما به محض این که ژوزه از اتوبوس پیاده شد، صحنهای غیرمنتظره را دید. ساندرا در گوشه مؤسسه ایستاده بود!
با تعجب به یوهان گفت:
“”یوهان، نگاه کن! ساندرا آنجاست! باورم نمیشود! چه تصادفی! این همان دختری است که دربارهاش به تو گفتم، همان کسی که رفتار عجیبی دارد. اینجا منتظر باش، میخواهم از او بپرسم که آیا نامههایی را که برایش فرستادهام، دریافت کرده یا نه. میخواهم بفهمم چرا اینگونه رفتار میکند و علت تماسهای مداومش را بداند.””
یوهان منتظر ماند و ژوزه به سمت ساندرا رفت و از او پرسید:
“”ساندرا، نامههایم را خواندی؟ حالا میتوانی به من بگویی که چه اتفاقی افتاده است؟””
اما ژوزه هنوز صحبتش را تمام نکرده بود که ساندرا دستش را بلند کرد و با اشارهای نامحسوس علامتی داد.
و درست مثل اینکه همهچیز از قبل برنامهریزی شده بود، سه مرد از نقاط مختلف ظاهر شدند. یکی در وسط خیابان، یکی پشت سر ساندرا و دیگری پشت سر ژوزه!
مردی که پشت ساندرا بود، با لحنی خشن جلو آمد و گفت:
“”پس تو همان کسی هستی که دخترعمهام را اذیت میکنی؟””
ژوزه با حیرت پاسخ داد:
“”چی؟ من او را اذیت میکنم؟ برعکس، این اوست که مدام مرا تماس میگیرد! اگر نامهام را بخوانی، میبینی که فقط میخواستم پاسخی برای تماسهای عجیبش پیدا کنم!””
اما قبل از این که بتواند بیشتر توضیح دهد، مردی که پشت سرش بود، گردنش را گرفت و او را به زمین انداخت. سپس آن مرد و مردی که ادعا میکرد پسرعموی ساندرا است، شروع به لگد زدن به او کردند. مرد سوم نیز جیبهای ژوزه را گشت.
سه نفر علیه یک نفر که روی زمین افتاده بود!
خوشبختانه، یوهان وارد درگیری شد و به ژوزه فرصت داد تا از زمین بلند شود. اما مرد سوم شروع به برداشتن سنگ کرد و آنها را به سمت ژوزه و یوهان پرتاب کرد!
در همان لحظه، یک پلیس راهنمایی و رانندگی وارد شد و درگیری را متوقف کرد. او به ساندرا گفت:
“”اگر او تو را اذیت میکند، پس به طور رسمی شکایت کن.””
ساندرا با اضطراب از آنجا فرار کرد، چون میدانست که دروغش آشکار خواهد شد.
ژوزه، که از این خیانت شوکه شده بود، میخواست ساندرا را به خاطر آزارهایش گزارش دهد، اما چون هیچ مدرکی نداشت، این کار را نکرد. اما چیزی که او را بیش از همه حیرتزده کرد، حمله نبود، بلکه سؤالی بود که در ذهنش تکرار میشد:
“”ساندرا چطور میدانست که من اینجا خواهم بود؟””
چون او فقط شنبهها صبح به آن مؤسسه میرفت و حضور او در آن شب کاملاً تصادفی بود!
هرچه بیشتر به این راز فکر میکرد، احساس ترس بیشتری میکرد.
“”ساندرا یک دختر عادی نیست… شاید او یک جادوگر است و قدرتهایی فراطبیعی دارد!””
این وقایع اثر عمیقی بر خوزه گذاشت که به دنبال عدالت و افشای کسانی است که او را دستکاری کردند. علاوه بر این، او به دنبال از بین بردن توصیه های موجود در کتاب مقدس است، مانند: برای کسانی که به شما توهین می کنند دعا کنید، زیرا با پیروی از آن توصیه، در دام ساندرا افتاد.
شهادت خوزه █
من، خوسه کارلوس گالیندو هینوستروزا، نویسندهٔ وبلاگهای زیر هستم:
https://lavirgenmecreera.com
https://ovni03.blogspot.com و وبلاگهای دیگر.
من در پرو متولد شدم. این عکس متعلق به من است و در سال ۱۹۹۷ گرفته شده است. در آن زمان ۲۲ ساله بودم و درگیر توطئههای ساندرا الیزابت، همکلاسی سابقم در مؤسسه IDAT، بودم. در آن دوران، از رفتارهایش سردرگم بودم (او به روشی بسیار پیچیده و طولانی مرا آزار داد که توضیح آن در این تصویر ممکن نیست، اما در بخش پایینی این وبلاگ: ovni03.blogspot.com و در این ویدیو:
Click to access ten-piedad-de-mi-yahve-mi-dios.pdf
اینجا ثابت میکنم که توانایی منطقی بالایی دارم، نتایج من را جدی بگیرید. https://ntiend.me/wp-content/uploads/2024/12/math21-progam-code-in-turbo-pascal-bestiadn-dot-com.pdf
If I/7=0.825 then I=5.775






